بعد دو تا کلاس برگشتم خونه حال و حوصله درست حسابی نداشتم هندزفری رو گذاشتم و اجازه دادم سلمان دم گوشم داد بزنه هل جزا الاحسان الا الاحسان؟ رفتم سراغ آشپزخونه شاید نظم پیدا کنه، نشد حتی فریادهای سلمان هم نتونست جلوی فکر کردنمو بهت بگیره: فبای الا ربکما تکذبان؟
جات تو زندگی من خیلی خالیه
یورگ سن سیز آغلایار...برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 15:33
برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 2:52
دلم داداش میخواد . یه داداش دقیقا مثل تو!
چرا همیشه زنده ها با زنده ها میتونن حرف بزنن؟ من دلم میخواد با تو حرف بزنم دلم میخواد جوابمو بدی .
خسته ام داداش مریض و داغون . فقط حرف زدن با تو میتونه آرومم کنه کاش با من حرف بزنی دلم برای صدات تنگ شده.
یورگ سن سیز آغلایار...برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 58 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 6:26